خاویر کرمنت در جایی در کتابش در توصیف بیشعوری میگه : ؛ درواقع فردِ بیشعور از هر امکانی استفاده میکند تا به اهدافش برسد؛ اینرو، رانندهای که بدون راهنما مقابلت سبز میشود، مدیری که حرصِ مقام و قدرت دارد، استادی که پا بر گرده دانشجویش میگذارد تا با مقالهنویسی رتبه جمع میکند و نماینده کشوری که در صحن سازمان ملل با لنگه کفش بر روی میز سازمان ملل میکوبد، همه این افراد در چارچوب گزاره بیشعوریاند. در حقیقت تیکه آخر مربوط میشه به نخست وزیر وقت شوروی جریان از این قرار بوده که نیکیتا خروشچف، نخستوزیر اتحاد جماهیر شوروی در تاریخ 12 اکتبر 1960 در جریان بحثی در رابطه با استعمارگرایی حق خود دانست که به نماینده فیلیپین که به نبود آزادی در کشورهای شرق اروپا که تحت قیمومیت شوروی بودند اعتراض کرده بود، واکنش نشان دهد. در این لحظه خروشچف با عصبانیت کفش خود را از پا درآورد و چندین بار روی میز کوبید. نوه خروشچف بعدها نوشت که پدربزرگش کفش جدیدی پوشیده بود که برایش تنگ بود و برای همین کفشهایش را از پا درآورد! وی و مترجمش گفتند که زمانی که خروشچف ایستاده بود، به حدی محکم بر روی میز کوبید که ساعتش باز شد و افتاد امروز با دیدن توف انداختن رودی جولیانی مشاور ارشد ترامپ یاد همین سطر افتادم و طعنه کتاب به نخست وزیر وقت شوروی درسازمان مللمتحد
خانوادهای هست مفلوک. کار پدر بدانجا کشیده است که مجبور است طلای مادر بفروشد تا نان سفرهٔ فرزندان فراهم آورد و البته بیش از آن را نیز خرج خود کند.... به پدر چه خواهید گفت؟ بیکار؟ مفلس؟ معتاد؟ هر چه خواستید بگویید اما بدانید از چنین مردی بایستی ناامید بود. اگر کسی به فکر نجات چنین خانوادهای باشد، تنها به فرزندان جوان امید خواهد بست... «مادر یعنی وطن. طلا یعنی نفت. پدر یعنی دولت... این ملک پدرانی داشته است که برای حکومت، نه طلای مادر که خود مادر را نیز فروختهاند! در چنین خانوادهای تنها مایهٔ نجات، همت فرزندان است... از پدر کاری بر نمیآید.»
با وجود تفاوتهایی که میانِ نمودهای تاریخیِ دیکتاتوری نظامی میتوان یافت، شاخصهای فوق در تمامیِ آنها مشترک بودهاست. در یک تعریف ساده میتوان گفت که دیکتاتوری نظامی شبیه به همان استراتوکراسی است، با این تفاوت که فاقد هرگونه حمایتِ مردمی است و قوای نظامی معمولاً از طرق کودتا این نوع حکومت را تشکیل میدهند.
دیکتاتوری نظامی معمولاً در یک کشور در زمانهایی ایجاد میشود که نوعی هرج و مرج و آزادیِ مطلق در جامعه بروز یافته باشد. در حالاتِ دیگر، هنگامِ سرنگون ساختنِ یک حکومت از طریق سلطهٔ نظامی یا کودتا، معمولاً برای کنترلِ کشور و سرکوبیِ مخالفان، دیکتاتوری نظامی ایجاد میشود.
حزب بعث، نام خود را به عنوانِ گرداننده و رئیسِ برجستهترین دیکتاتوریهای نظامی در خاورمیانه در قرن بیستم ثبت کردهاست. این حزب نخست در سوریه و سپس در عراق توانست از طریق کودتا حکومتِ تکحزبیِ خود را تشکیل دهد و در هردو کشور دیکتاتوری نظامی برقرار کرد. معروفهای دیکتاتوریهای نظامی خاورمیانه، دولت بعث سوریه به ریاستِ حافظ اسد و دولت بعث عراق به ریاستِ صدام حسینمیباشند.[۳] حزب بعث یک حزب فراملیتی بود و جناحهای سوریه و عراق، زیرمجموعههای آن بودند. رئیسجمهور دولت بعث عراق احمد حسن البکر در سال ۱۳۵۸ شروع به امضای معاهداتی با دولت بعث سوریه کرد که طبق آنها هر دو کشور با هم متحد میشدند. بنابر مفاد معاهدهها، حافظ اسد قائممقام اتحادیه میشد و با این وضع مقام صدام حسین در خطر میافتاد؛ ولی قبل از اینکه چنین اتفاقی بیفتد، به وسیله یک کودتای نرم و بدون خشونت توسط صدام حسین تکریتی در ردههای بالای دولت عراق، رئیسجمهور البکر در تاریخ ۲۵ تیر ۱۳۵۸ مجبور به استعفا شد و به این ترتیب صدام حسین تکریتی بهطور رسمی رئیسجمهور دولت بعث عراق گردید. پس از آن هم حافظ اسد و صدام حسین هرروز بیش از پیش اختلاف پیدا کردند و رفتهرفته به مخالفان یکدیگر تبدیل شدند و به نوعی تجزیه حزب بعث تکمیل شد. اختلافات حافظ اسد و صدام حسین آن قدر زیاد شد که این دو به مخالفان سیاسی و تبعید شدگان یکدیگر پناه میدادند و کمی بعد رسماً قطع رابطه کردند. حافظ اسد در زمان جنگ ایران و عراق، رسماً جانب جمهوری اسلامی ایران را گرفته بود و تا هنگام مرگ نیز با تهران رفتوآمد منظم و با دولت ایران ارتباط نزدیک داشت.
بسیاری از منتقدان، دولت حافظ اسد را بر سهپایه یعنی دیکتاتوری نظامی، حکومت تکحزبی و کیش شخصیتمیدانند. اگرچه حافظ اسد در طول حکومتش رابطه بدی با حکومت بعث عراق و دولت صدام حسین داشت، اما ویژگیهای این دو حکومت دقیقاً مشابه بودهاست و حزب بعث در هردو کشور، حکومتهای مشابهی داشته. هرچند که حافظ اسد و صدام حسین مخالفان یکدیگر بودند و یکدیگر را به خیانت به حزب بعث متهم میکردند و خودشان را بعثی واقعی مینامیدند، اما محل توجه اینجا است که دولت بعث عراق به ریاست صدام حسین نیز بر سهپایه یعنی دیکتاتوری نظامی، حکومت تکحزبی و کیش شخصیت استوار بود. منتقدانِ دولتهای بعثی، ازکشتار حما و کشتار زندانِ تدمر توسط دولت بعث سوریه و نیز از عملیات انفال و سرکوبِ خونینِ قیام ۱۹۹۱ عراقتوسط دولت بعث عراق، به عنوانِ نمودهای سرکوبگری دیکتاتوری نظامیِ حزب بعث یاد میکنند. کشتار حما یک عملیات نظامی در فوریه ۱۹۸۲ بود که با یورش همهجانبه؟ نیروهای مسلح بعثی سوریه به این شهر به منظور سرکوب شورش مخالفان حکومت حزب بعث سوریه و دولت حافظ اسد صورت گرفت. رفعت اسد فرماندهی این عملیات را برعهده داشت. رفعت اسد در این عملیات، برای آن که حکومت برادرش حافظ اسد را مستحکم تر سازد و مخالفانش را نابود کند، بنابر تخمین عفو بینالملل بین ۱۷ تا ۴۰ ۵زار مردم غیرنظامی سوریه را به قتل رساند.[۴][۵] او همچنین برای حفظ حکومت بعث سوریه به ریاست حافظ اسد، کشتار زندان تدمر را نیز مرتکب شدهاست. یک روز پس از آن که فردی تلاش کرد حافظ اسد را ترور کند، با وجود آن که ترور اسد ناموفق ماند، حزب بعث تصمیم به انتقام گرفت و کشتار زندان تدمر رخ داد. به صورتی که قوای نظامی حزب بعث و نیروهای گروهان دفاعی سوریه تحت فرماندهی رفعت اسد، به داخل زندان ریختند و تقریباً۱۰۰۰ نفر از زندانیانی را که در حال گذراندن محکومیت خود بودند، به قتل رساندند. بدون این که آن۱۰۰۰ زندانی، کوچکترین نقشی در ترور نافرجام اسد داشته باشند.
در حکومت بعث عراق نیز میتوان از عملیات انفال و سرکوب قیام ۱۹۹۱ مردم عراق علیه دولت صدام حسین یاد کرد که هردو توسط ارتش بعث سرکوب شدند. نیروهای نظامی بعثی عراقی در تاریخ۲۵ اسفند۱۳۶۶ (۱۶ مارس ۱۹۸۸) به منظور سرکوب شورش مردم کرد شمال عراق طی عملیاتی به نام انفال بهوسیله گاز سمی و اعصاب به شهر کردنشین حلبچه حمله کردند. در این عملیات تقریباً پنجهزار نفر که غالباً غیرنظامی بودند کشته شدند. قیام مردم عراق در سال ۱۹۹۱ علیه حکومت بعث عراق سرتاسر کشور عراق از شمال تا جنوب را دربرگرفت. این قیام در پایان جنگ خلیج فارس و قطعنامه ۶۷۰ شورای امنیت که کلیه تحرکات هوایی ارتش عراق حتی بالگردها را ممنوع کرد به وقوع پیوست و در نتیجه آن کنترل بخش اعظم کشور به دست نیروهای مردمی افتاد. از هجده استان عراق، چهارده استان سقوط کرد و در این میان تنها استانهای مرکزی شامل استانهای غربی و صلاحالدین و بغداد در دست رژیم بعث باقیماند. با همه اینها، قیام توسط نیروی سنگین نظامی صدام حسین و در گارد ریاست جمهوری عراق و نیز نیروهای نظامی بعثی عراق (شاخه نظامی حزب بعث عراق) به شدت سرکوب شد، به ویژه نقاط مرکزی شهر کربلا که یکی از هستههای مقاومت مردمی بود به ویرانه تبدیل شد و حرم حسین بن علی مورد اصابت چندین گلوله تانک گارد ریاست جمهوری صدام حسین قرار گرفت. در جریان این درگیریها هزاران نفر کشته و نزدیک به دو میلیون نفر از مردمِ غیرنظامیِ عراق آواره شدند. افرادی نیز مدعی شدند که ایران به سوی این حکومت حرکت میکند.[۶] البته این نظر منتقدان و مخالفانی دارد.